مسافر ابدی ...
(شعری با صنعت توشیح)
من سفـر کـردم چـه نـــورانی شدم
در جــوار حق چـه روحـــانی شدم
یادگــارم شعـــر نـــوپای من است
دلنـــــوشته گفــته دنیای مـن است
راز نامــم در دل شعــــر مـن است
کـــوله باری توشه از ذکـر من است
حمد و شکـرم آن خـــدای کردگار
نیکــی ام باشد ز بعدم یــادگـــــار
من به عشقت ای خـــدا ، نامی شدم
سختی ام در زندگی ، حـامــی شدم
زائــرم ، مـن مـی روم حــجی ابد
در طـــواف و رتبــــه دنیایــی ابد
هـر کــه میرد ، ساده آنجـا می رود
با کفـــن بی پـــول و تنـها می رود
طاهــرم جسمم سکـون شد از نفس
پـر گشایم ، عــاشقــــانـــه از قفس
انـــا لله و الیـــه راجعــــــــون
جمله آنجــا کــودک و پیر و جوون
هستی ام شعــر من و نام مـن است
هیچ نی ام آنجــا سرانجــام من است
راضی ام بـا افتخـــار پر مـی کشم
عاشقانـــه بــــاده را سـر مـــی کشم
یادی از من خوان مزارم ، سوره ای
قل هـــو الله احـــد بـــا خنده ای
نور حـق در جسم و جانم ریشه کرد
خاطــرم درس و علــوم را پیشه کرد
وعده هـا دادی کتابت ، ای خــدا
هرکه سویت می شــود ، راهـی هدا
پس دلیل عاشقــی از عشــق توست
هرکــه بی تو دم زد از شیطان توست
ای کـه رحمانی ، کریم و هم رحیم
یاری مان کن ، عضو پرگــارت شویم
***
میر حمزه طاهری هریکنده ای نوپا
نظرات شما عزیزان: